injazanoonas | اینجا زنونس

چرا شاد ماندن کار سختی است؟

چرا شاد ماندن کار سختی است؟

چرا شاد ماندن کار سختی است؟

در این مطلب از سایت اینجا زنونس و بخش روانشناسی به این که چرا شاد ماندن کار سختی است، می پردازیم. چرا شاد ماندن کار سختی است؟ برای مطالعه پاسخ این سوال ما را در سایت اینجا زنونس دنبال کنید.


چرا شاد ماندن کار سختی است؟

چرا-شاد-ماندن-کار-سختی-است؟-1
چرا شاد ماندن کار سختی است؟

در حالی که بسیاری از دیگر شاخه های روانشناسی بر رفتارهای ناهنجار و اختلالات تمرکز دارند، در روانشناسی مثبت تمرکز بر کمک به افراد برای شاد شدن بیشتر است.

البته باید گفت این طرزفکر در واقع دنباله ای بر گرایشاتی است که اولین بار در دهه ۱۹۶۰ میلادی در قالب هستی گرا درمانی و روان شناسی انسان گرایانه شکل گرفته بود.

هر دو این مکتب ها بر توانایی های فطری بشر و ساخت مفهوم در زندگی او تاکید دارند.

به زبان ساده تر این طور می توان گفت که در روانشناسی انسان گرایانه، خودآگاهی در مرکز همه جستجوی فرد برای پیدا کردن معنای زندگی قرار دارد.

همچنین باور دارد که اشخاص حق آزادی، خودشکوفایی و رفتار اخلاقی دارند.

این مکتب با پذیرفتن این که وراثت در زندگی بشر نقش دارد و انسان ها ویژگی ها و صفات را از هم یاد می گیرند، به این معتقد است که هر کس می تواند تا حد زیادی خود را از دیگران متمایز کند.

به شرط آ نها برای رشد و خودشکوفایی تلاش کند.

روان درمانی اگزیستانسیال (هستی گرا درمانی) هم بر دلواپسی هایی تمرکز می کند که در هستی انسان ریشه دارند.

به همین خاطر است که هزاران تحقیق علمی و صدها کتاب در زمینه افزایش خوب بودن روحیه انسان ها و کمک به افراد برای رضایت داشتن از زندگی اجرا و منتشر می شود.

اما این سوال پیش می آید که چرا ما شاد نیستیم؟

برای این که تلاش برای شاد بودن کار بیهوده ای هم چون شنا کردن در جهت مخاف جریان آب است.

این امر سبب می شود تا بیشتر مواقع ناراضی باشیم.

شما نمی توانید همه چیز را با هم داشته باشید.

بخش بزرگی از این مشکل (شاد نبودن) این است که شادی و خوشبختی یک چیز واحد نیست.

در این رابطه، جنیفر هِچ، پروفسوری که تاریخچه شادی را بررسی می کند در کتاب افسانه شادی خود گفته که همه ما انواع مختلفی از شادی‌ را در زندگی تجربه می کنیم.

اما لزوما این شادی ها مکمل یکدیگر نیستند.

به طوری که حتی ممکن است یک وجهه از شادی، شادی دیگری را نقض کند یا با آن تعارض داشته باشد.

به عبارت دیگر، داشتن مقدار زیادی شادمانی ممکن است توانایی ما برای داشتن دیگر شادی ها را سست کند.

به همین خاطر است که انسان نمی تواند در آن واحد همه شادی ها را در مقادیر زیاد تجربه کند.

به طور مثال، خوشبختی بر پایه شغل موفق و ازدواج خوب برای طولانی مدت پایه گذاری شده است.

اما رسیدن به این دو فاکتور به تلاش زیادی نیاز دارد.

فرد باید از لذت های کوچک و بزرگی زیادی همانند سفر رفتن یا پارتی کردن چشم پوشی کند تا به آن ها دست بیابد.

یعنی شما نمی توانید همه وقت خود را در خانه یا سفر به تنبلی یا خوشگذرانی سپری کنید.

از طرف دیگر، همیشه سخت کار کنید و وجوه مختلف لذت های زندگی را کنار بگذارید.

در این حالت روزهای استراحت و وقت گذرانی با دوستان کاهش خواهد یافت.

این ها به این معنی است که وقتی خوشحالی و خوشبختی در یک بخش از زندگی زیاد می شود، اغلب به این صورت است که در بخش دیگری از زندگی کم شده و بعضا از یاد می رود.

این ادعا بر اساس روش پردازش مغز در زمان تجربه شادی دستخوش تغییر می شود.


ذکر مثال برای درک بهتر مدرک

چرا شاد ماندن کار سختی است؟ 2
چرا شاد ماندن کار سختی است؟

همه ما ممکن است جمله های خود را با این عبارت آغاز کنیم:

عالی نمی شد اگر عاشق می شدم، در دانشگاه قبول می شدم، بچه دار می شدم، پولدار می شدم و …

همین جملات را اغلب از زبان افراد مسن هم می شنویم که صحبت های خود را با عبارت هایی چون چه خوب می‌شد اگر مطرح می کنند.

اما تا الان توجه کرده اید که چه کم است تعداد کسانی که این گونه حرف می زنند:

آیا همین الان عالی نیست؟

بدون شک گذشته و آینده ما همیشه بهتر از زمان حال ما نیستند.

اما همچنان به این طرزفکر ادامه می‌دهیم.

این ها آجرهای هستند که بین حقایق زندگی و بخشی از مغز که مسئول فکر کردن به آینده و گذشته است، دیوار کشیده اند.

تمامی مذاهب دنیا از این آجرها ساخته شده اند.

وقتی به بهشت و نعمت های آن فکر می کنیم یعنی به آینده ای می اندیشیم که به ما وعده داده شده است.

شواهدی وجود دارد که می گوید چرا مغز انسان این گونه فکر می کند.

بیشتر ما تحت تاثیر چیزی هستیم که به آن سوگیری خوش بینی می گویند.

این یک نوع سوگیری شناختی است که در آن فرد آینده خود را بهتر از زمان حال فرض می کند.

جنیفر هِچ در این رابطه گفته است:

من برای اثبات این پدیده به دانشجویان در ابتدای ترم جدید به آن ها می گویم در طول سه سال گذشته همه دانشجویان من نمره بالاتر از متوسط گرفته اند.

سپس از آن ها می خواهم به طور ناشناس بگویند انتظار دارند چه نمره ای از من بگیرند.

این آزمایش همانند جادو عمل کرد:

نمراتی که دانشجوها انتظار دریافتش را داشتند بسیار بالاتر از رقمی بود که یک نفر در حالت عادی می خواهد.

این یعنی همه ما همیشه تحت تاثیر سوگیری خوش بینی هستیم.

در روانشناسی شناختی همچنین پدیده دیگری به نام Pollyanna Principle وجود دارد.

به این معنی که انسان در روند یادآوری خاطرات، آن را غربال می کند و قسمت های خوشایند را نگه داشته و بخش های ناخوشایند را به فراموشی می سپارد.

یعنی خاطرات خوشایند را بیشتر از ناخوشایندها به یاد می آورد.

البته این مورد یک استثنا هم دارد.

افرادی که افسرده هستند همیشه روی بدبختی ها، شکست ها و کمبودهای گذشته تمرکز می کنند.

اما در مورد همه ما این طور است که گذشته ها را اغلب روزهای خوب و طلایی می دانیم که در چشم بر هم زدنی تمام شده اند.

اما واقعیت این است که این یک تله ذهنی است که فقط خوبی ها و خاطرات خوب را یادآوری می کند و روزهای سخت و مملو از ناراحتی را به فراموشی می سپارد.

اگر می خواهید همسر خوبی برای شوهرتان باشید، فرد شادی باشید.

البته شاد بودن تنها عامل همسر خوبی بودن نیست.


آیا خودفریبی راهی برای تکامل و پیشرفت است؟

این توهمات و خودفریبی ها در مورد گذشته و آینده می تواند بخشی از روحیه سازگارپذیری انسان باشد.

این فریب دادن های درونی انگیزه ما برای تلاش کردن را حفظ می کنند.

اگر گذشته خود را عالی ببینیم، آینده از آن هم بهتر خواهد بود و می توانیم راه خود را از اتفاق های ناگوار زندگی کنونی کج کنیم.

همه این مسائل بیان کننده فانی بودن و زودگذر بودن شادی است.

محققان مقوله ای به نام تردمیل هدونیک دارند.

براساس آن همه ما به سختی کار می کنیم تا به اهداف خود دست پیدا کنیم.

زیرا فرض ما بر این است که این هدف می تواند ما را خوشحال و خوشبخت کند.

متاسفانه پس از دست یافتن به آن هدف، خیلی زود دوباره به حالت قبلی بر می گردیم.

دوباره هدفی دیگر برای خودمان مشخص می‌کنیم تا ما را به شادی واقعی برساند.

اما زندگی و طرز فکر ما باید چگونه باشد که یک خوشحالی را واقعا بپذیریم و شاد بمانیم؟

شاید از نظر تکاملی بتوان این طور گفت:

نارضایتی از زمان حال و رویا پردازی در مورد آینده مسائلی هستند که همیشه ما را با انگیزه نگه می دارند.

در حالی که که خاطره های خوب گذشته هم این اطمینان را به ما می دهد احساساتی که به دنبال آن هستیم ممکن است بدست بیاید.

سعادت ابدی می تواند تمایل ما برای تکمیل کارها را از بین ببرد.

این مسئله نباید باعث ناامیدی شود، بلکه دقیقا برعکس.

فهمیدن این که شادی وجود دارد و آن را کسی فرض کنیم که هرگز زیاد نمی ماند، می تواند به ما کمک کند که وقتی شاد هستیم بیشتر قدر آن را بدانیم.

به علاوه، درک این واقعیت که نمی توان در همه بخش های زندگی شادی را تجربه کرد نیز کمک می کند تا در مواجه شدن با شادی، آن را بهتر درک کنیم و قدر آن را بیشتر بدانیم.

یکی از ساده ترین راه های شاد کردن شوهر، شاد بودن و شاد ماندن است.

شما را به مطالعه راه های دیگر شاد کردن شوهر از سایت اینجا زنونس دعوت می کنیم.

حتما مطالعه شود: ساده ترین راه های شاد کردن شوهر
امیدواریم از مطالعه این مطلب در سایت اینجا زنونس راضی بوده باشید.

آذین نداف فهمیده
کارشناسی مهندسی فناوری اطلاعات دانشگاه تهران، دانشجوی کارشناسی ارشد MBA دانشگاه تهران، فعال در زمینه های طراحی وب سایت، سئو، SMO، تولید محتوا، بازاریابی محتوا، Digital marketing، آشنا با ابزارهای Google Analytics و Google Trends، تجربه کار در زمینه حسابداری(کار با نرم افزار Excel) و مسلط به برنامه های Word و Power Point

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *